شعر فوت مادر
اگر چه دیگر مادرم نیست
دلم تنگ میشود برای او
برای رزهایی که خشکیده خواهند شد
و باغچه اي که دیگر یاران دست را نخواهد دید
دلم تنگ میشود
برای کوچه اي که دیگر آب را نخواهد فهمید
و گدایی که دستانش همیشه ازین کوچه خالی خواهند ماند
فرشته زير خاك! اين باورم نيست
كه ديگر سايهي او بر سرم نيست
نميبينم به غير از غصّه و غم
به دنيايي كه در آن، مادرم نيست
برايم سايهي سر بود، مادر
نه گويا چيز ديگر بود، مادر
به دنيايم اگر چيزي نميماند
فقط اي كاش مادر بود، مادر
برايم يار و ياور كاش ميماند
كنارم روز ديگر كاش ميماند
فغان و درد و آه و اشك و افسوس
نگاه گرم مادر كاش ميماند
ز سر شد سايهات كوتاه، مادر!
جهانم شد مصيبتگاه، مادر!
سخن آموختي، رفتي، نمانده ست
مرا جز واي مادر! آه مادر!
مادر امروز جهان بی تو نبیند چشمم
این منم بر سر خاک تو که خاک بر سرم
مادر به تو سوگند که در این خانه خاموش
افسانه شادی و خوشی گشته فراموش
این چه شمع است که خاموش نگردد هرگز
مرگ مادر که فراموش نگردد هرگز
ز سر شد سایهات كوتاه، مادر
جهانم شد مصیبتگاه، مادر
سخن آموختی، رفتی، نمانده ست
مرا جز وای مادر! آه مادر
برایم یار و یاور كاش میماند
كنارم روز دیگر كاش میماند
فغان و درد و آه و اشك و افسوس
نگاه گرم مادر كاش میماند
برایم سایهی سر بود، مادر
نه گویا چیز دیگر بود، مادر
به دنیایم اگر چیزی نمیماند
فقط ای كاش مادر بود، مادر
نظرات کاربران